امروز جمعه 14 اردیبهشت 1403 http://mojelan.cloob24.com
0

چکیده

در این مجموعه سعی شده که نگاهی کوتاه و گذرا درارزشیابی کیفی یا توصیفی داشته باشیم و تلاش کرده ایم تا بتوانیم همکارانی را که با این ارزشیابی آشنایی ندارند و یا ابزار و روشها را نمی دانند تا حدّی یاری دهیم. در این مباحث ابتدا در خصوص ارزشیابی و اهداف آن و اعتبار و اهمیّت ارزشیابی سخن به میان آمده دسته بندی ارزشیابی ها را داریم و با توجه به اهمیت ارزشیابی تکوینی و ارتباط داشتن این ارزشیابی با ارزشیابی توصیفی سعی شده تا اهداف و اهمیّت ارتباط آن بیان شود.بعد از این موارد به بررسی ارزشیابی کمّی و کیفی و تفاوت آنها و ارزشیابی توصیفی و کاربرد وابزارهای آن صحبت شده و راهکارهای مناسب جهت چگونگی استفاده از ابزارها و نتایج حاصل از ارزشیابی توصیفی ارائه شده است.

ارزشیابی: هر کاری که قضاوتی به همراه داشته باشد ارزشیابی است که بعضی از مواقع سنجش و ارزشیابی معادل به کار می روند، اما به واقع هم معنا نیستند. سنجش، اندازه گیری عملکرداست و مشتمل بر قضاوت نیست و این نقش بر عهده ی ارزشیابی است.

ارزشیابی تحصیلی: فعالیتی است که معلم، در جریان تدریس خود انجام می دهد. این فعالیت، شامل جمع آوری اطلاعات و داوری درباره وضعیت یادگیری و پیشرفت دانش آموز است

ارزشیابی توصیفی: الگوی جدیدی است که تلاش می کند زمینه ای را فراهم سازد تا دانش آموزان در کلاس درس با شادابی و نشاط بهتر و بیشتر و عمیق تر مطالب درسی را یاد بگیرند.

0
فرزند چندم خانواده هستید؟
نویسنده: آرمند
آیا فکر می کنید اینکه فرزند چندم خانواده باشید، می تواند بر شکل گیری شخصیت شما تاثیر گذار باشد؟ این مقاله را با ما دنبال کنید تا به همه چیز در این رابطه پیببرید!
- تک فرزندان
نقاط مثبت: این افراد همان ها هستند که دنیا را متحول می کنند. افرادی تکلیف-گرا، مرتب و منظم، با وجدان و وظیفه شناس، و بسیار قابل اطمینان می باشند. آنها عاشق واقعیت، افکار و اندیشه ها، و جزئیات هستند. و از قبول مسئولیت های مختلف واهمه ای ندارند.
نقاط منفی: یکی از خصیصه های منفی این افراد سرسختی و خشونت شدید آنهاست. کمی کینه ای و پرتوقع هستند و معمولاً از قبول اشتباهاتشان سر باز میزنند. به هیچ وجه انتقادپذیر نیستند. در برابر دیگران افرادی بسیار حساس و نفوذ پذیرند که احساساتشان خیلی زود جریحه دار می شود.
- فرزندان اول خانواده
نقاط مثبت: آنها ذاتاً فرمانده به دنیا آمده اند. احتمالاً رئیس جمهورها، فضانوردان و مدیرعاملین همه فرزندان اول خانواده هستند. فکر می کنند که همیشه حق و اولویت در هر کاری با آنهاست. فرزندان اول به دو دسته تقسیم می شوند: پرورش دهندگان افراد مطیع یا متحول کنندگانی سلطه جو. هر دو یکسان هستند فقط از متدهای مختلفی استفاده می کنند. معمولاً فرزندان اول خانواده، افرادی ایرادگیر، مشکل پسند، و دقیق هستند و عاشق توجه به جزئیات مسائلند. افرادی وقت شناس، منظم، و با کفایتند که دوست دارند همه چیز به بهترین نحو انجام شود. از مسائل غافلگیر کننده نیز به هیچ وجه خوششان نمی آید.
نقاط منفی: معمولاً این افراد کمی بداخلاق، ترشرو بی احساس به نظر می آیند. گه گاه به خاطر زورگویی و فشاری که بر سایرین می آورند، تهدید کننده و رعب آور هستند. چون فکر می کنند که همیشه حق با آنهاست و فقط خودشان همه چیز را می دانند، به دیگران اطمینان کمی دارند. ریاست مآب، ایرادگیر و نسبت به اشتباهات حساس و نکته سنج هستند.
- فرزندان وسط خانواده
نقاط مثبت: فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها "آرامش به هر قیمتی" است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند. مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجیگران خوبی باشند.
نقاط منفی: نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند
یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند. از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شود. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.

- فرزندان آخر خانواده
نقاط مثبت: افرادی شاد و سرزنده اند که این شادی و سرخوشی را با خود همه جا می برند و دیگران را نیز از آن بهره مند می کنند. مهارت های مردمی آنها بسیار قوی است و عاشق این هستند که دیگران را با حرف ها و کارهایشان سرگرم کنند. هیچ کس برای آنها غریبه نیست و به سرعت با همه صمیمی می شوند. افرادی برونگرا هستند که از وجود دیگران انرژی می گیرند. از ریسک کردن واهمه ای ندارند.
نقاط منفی: خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خود گرا هستند. معمولاً به خاطر توقعات غیر واقعیشان از رابطه، که تصور می کنند در همه ی رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند. اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.
0

اختلالات روانی نیز همانند اختلالات جسمی به دلایل مختلف ایجاد می گردند که شناخت آنها از اهمیت خاص خود برخوردار است.مهمترین علل اختلالات روانی به اختصار در زیر آمده است

تغییرات مغزی: هر نوع تغییری که در ساختار یا کارکرد مغز ایجاد می شود، می تواندباعث اختلال روانی گردد. تغییرات بیوشیمی در سطح سلول های عصبی، عامل اکثر اختلالات روانی شدید است. در اینگونه مواقع، مغز در معاینه معمولی طبیعی است.

ضایعات ساختمانی مغز به دلایل زیر نیز می تواند باعث اختلال روانی شود: عفونت، ضربه نرسیدن خون، خونریزی، تومور، مصرف طولانی الکل، کمبود غذایی، صرع درمان نشده و بیماری های پیش روند مغزی.عوامل ارثی:

فقط در تعدادی از اختلالات روانی دیده می شود که افراد دیگری هم از فامیل بیمار به همین بیماری مبتلا باشند. یعنی استعداد ابتلا به اختلال روانی گاهی می تواند از والدین به کودکان منتقل شود اما بروز و ظهور بیماری با عوامل زیادی ارتباط دارد که ممکن است فرد مستعد، مبتلا به بیماری بشود یا نشود.

تجربه دوران کودکی:تجربه دوران کودکی برای رشد سالم یک فرد لازم است. محبت و عشق متعادل، راهنمایی مناسب، تشویق و نظم و انضباط از تجربیات دوران کودکی است. اگر در دوران کودکی چنین عواملی نباشد یا اینکه کودک مکرراً در معرض تجارب ناخوشایندی قرار گیرد، امکان اینکه در آینده دچار اختلال روانی شود زیاد است.نزاع در فضای خانوادگی:

سوء تفاهم مستمر در بین اعضای خانواده، عدم وجود صمیمیت و صداقت باعث ایجاد اثرات نامطلوب بر افراد و به خصوص کودکان و نوجوانان می شود. چنین افرادی در برخورد با فشارهای روحی و مشکلات بعدی دچار اختلال روانی می شوند زیر که در طول دوران زندگی گذشته، مهارت های لازم برای تطابق و کنترل هیجانات خود پیدا نکرده اند.عوامل خاص:اگر فرد در جامعه امکانات و واجبات یک زندگی معمولی را نداشته باشد و با مسایلی از قبیل فقر،‌بیکاری،‌بی عدالتی،‌ناامنی، ضعف ایمان و چشم و هم چشمی های شدید.. مواجه گردد دچار آشفتگی روانی می گردد.

اختلالات روانی رفتاری شایع در دوران نوجوانی و جوانی:ویژگی هایی اختلالات روانی رفتاری:1. تغییرات غیر طبیعی در تفکر، عاطفه، حافظه، ادراک و قضاوت فرد در صحبت کردن و رفتار او شناخته می شود؛

2. این تغییرات باعث ناراحتی و رنج خود فرد یا اطرافیان و یا دو طرف می شود؛

3. تغییرات غیر طبیعی و ناراحتی های حاصل از آن باعث اختلال در فعالیت های روز مره، شغل و ارتباط با دیگران می گردد.

وقتی شما یا دیگران ارتباط بی واسطه زبانی داشته باشید، بین خود و دیگران فاصله نمی اندازید و احساسات خود ر ا بیان می کنید.علایم هشداردهنده دوره نوجوانی:

1. عدم توانایی به تأخیر انداختن تمایلات؛‌

2. اضطراب و افسردگی های غیر گذرا، عصبانیت های مکرر و زیاد؛‌

3. اختلالات در عملکرد تحصیلی؛‌

4. پوشیدن لباس های غیر عادی یا آرایش های افراطی؛‌

5. اختلال در مراقبت از خود در زمینه های بهداشتی؛

6. استفاده حتی تفریحی از سیگار و یا سایر مواد مخدر؛‌

7. تک بعدی شدن (اصرار وسواس گونه و غیر منطقی در انجام بخشی از امور و فراموش کردن سایر جنبه های ضروری زندگی)؛‌

8. گوشه گیری (قطع یا کاهش روابط اجتماعی)؛‌

9. احساس بدشانسی مستمر؛

10. خودآزاری یا دیگر آزاری؛‌

11. فرار از مدرسه،‌غیبت شبانه از خانه؛‌علایم هشدار دهنده دوره جوانی: 1. احساس مفرط درماندگی و بی ارزشی پس از شکست در کنکور؛‌

2. ترک خدمت و غیبت های طولانی و بی دلیل از خدمت سربازی؛

3. تعویض مکرر شغل و غیبت های غیر موجه از محیط کار و کم کاری؛

4. عصبانیت و کم حوصلگی در برخورد با اطرافیان و همکاران

5. دو دلی های مداوم در تصمیم گیری های مهم زندگی مثل انتخاب شغل و ازدواج؛

6. دعواهای مکرر و خشونت فیزیکی با افراد خانواده؛‌

7. احساس ناامیدی مفرط و خلق افسرده؛‌

8. گوشه گیری و انزوای اجتماعی مفرط؛‌

9. رفتار و افکار عجیب و غریب و کلام نامفهوم؛‌

10. احساس مداوم تشویق و دلهره و نگرانی بی دلیل.عواقب اختلالات روانی رفتاری در دوران جوانی:1. عدم موفقیت در تحصیل

2. بیکاری

3. ازدواج ناموفق

4. حاملگی ناخواسته

5.اعتیاد

6. مشکلات اقتصادیاختلال هویت:اختلال هویت را، ‌ناراحتی ذهنی شدید د ررابطه با ناتوانی برای تطبیق جنبه های مختلف «خود» در زمنیه احساس نسبتاً منطقی از خود توصیف می کنند.

این اختلال در زمینه های گوناگونی در رابطه با هویت مثل (الگوهای دوستی،‌انتخاب حرفه، اهداف درازمدت،‌اخلاق، وفاداری و مسایل مذهبی و …) مشخص می گردد.

اختلال هویت،‌معمولاً از اواخر نوجوانی یعنی زمانی که فرد از خانواده هسته ای جدا شده و اقدام به برقراری هویتی مستقل برای خود می نماید،‌ شروع می شود.

بنابراین اگر شما مراحل شک گیری هویت شخصی را در طی زمان و به طور صحیح و به سلامت طی ننمایید،‌دچار سرخوردگی و عدم اعتماد می شوید و تعادل و هماهنگی روانی شما به هم می خورد و دچار اختلال می شوید. شروع اختلال،‌معمولاً با افزایش تدریجی اضطراب،‌افسردگی،‌فقدان علاقه به دوستان،‌مدرسه یا فعالیت ها،‌مشکلات خواب،‌تغییر اشتها و عادات غذایی تظاهر می کند. اگر علایم،‌شناخته نشده و حل نشوند،‌ممکن است یک بحران هویتی پدید آید.افسردگی:در زندگی هر فرد فراز و نشیب هایی وجود دارد. این فراز و نشیب ها تا وقتی که بیش از اندازه افراطی نباشد، ‌موجب می شود که زندگی جالب و چالش انگیز شود. اما زمانی که به طور استثنایی احساس افسردگی و غمگینی می کنید یا زمانی که برای یک دوره طولانی بی حوصله و گرفته هستید، لازم است وضعیتی را ارزیابی کنید و به دنبال پاسخ های مقابله ای مناسب بگردید.

افسردگی، همان قدر که بیماری قند و سینه پهلو واقعیت دارند، ‌واقعی و به مراتب شایع تر از آنها است. امکان دارد که در طول زندگی فقط یک بار دچار افسردگی شویم و یا ممکن است که این مشکل سال های متمادی ما را گرفتار خود کند.علایم افسردگی:

افراد دچار افسردگی بالینی به مدت دو هفته یا بیشتر علایم زیر را تجربه می کنند:1. تغییر در اشتها،‌آنها یا کم اشتها می شوند و وزن از دست می دهند و یا پر اشتها و وزنشان زیاد می شود؛‌

2. بی خوابی یا خواب بیش از حد معمول؛

3. کاهش انرژی و احساس خستگی؛‌

4. از دست دادن علاقه و احساس لذت نسبت به فعالیت های لذتبخش گذشته؛‌

5. احساس بی ارزشی،‌خود سرزنشی یا گنان زیاد؛‌

6. کاهش توانایی تفکر یا تمرکز و مشکل در تصمیم گیری؛‌

7. افکار تکراری درباره مرگ، افکار خودکشی.

علایم خطرزا برای افسردگی:

افسردگی، بدون اخطار یا دلیل آشکاری عارض می شود. به نظر می آید که برخی از افراد از نظر زیست شناختی آسیب پذیرند و در برخی از افراد،‌عوامل محیطی و روانی نقش مهمتری را ایفا می کنند. گرچه افسردگی ممکن است در هر سنی اتفاق افتداما برخی از عوامل خطر آفرین، آسیب پذیری فرد را افزایش می دهند.

1. تاریخچه خانوادگی: دو سوم بیماران افسرده اعضای خانواده ای دارند که به افسردگی دچار بوده اند؛‌2. سن: افسردگی میان زنان و مردان جوانی که احساسات غم و اندوه خود را با عصبانی شدن، فرار کردن، استفاده از مواد مخدر، یا پرخاشگری در منزل یا مدرسه بروز می دهند افزایش می یابد. افسردگی ناشناخته و درمان نشده ممکن است تا جایی تشدید شود که فرد جوان احساس کند، مرگ تنها راه نجات او است؛‌3. فقدان یک شخص: افسردگی،‌اغلب اوقات به دنبال فقدان می آید،‌نه فقط فقدان شخص،‌موقعیت یا دارایی، بلکه از دست دادن رؤ یاها یا امیدهای ناملموس نیز سبب افسردگی می شود. اندوهی که به دنبال بالاترین فقدان های ممکن به سراغ فرد می آید (مثل مرگ کسی که دوستش داریم) امکان دارد تمامی عوارض افسردگی را به دنبال داشته باشد اما اختلالی روان پزشکی محسوب نشود. فقدان های کمتر، مثل نقل مکان، جدایی یا طلاق نیز ممکن است آسیب زا باشند.

کنار نیامدن با یک فقدان احتمال دارد سبب پدید آمدن ناراحتی و خشمی شود که ممکن است به احساس اندوه عمیق و ریشه دار بدل گردد؛4. عزت نفس پایین: افرادی که احساس بی کفایتی و نالایقی می کنند، در معرض نوعی تفکر تحریف شده قرار می گیرند که ممکن است به افسردگی منجر گرد؛5. دیگر عوامل روانشناختی: وقتی فرد نداند که چگونه باید احساسات و آشوب های به هنجار، مثل خشم مقابله کند،‌ممکن است زمینه برای افسردگی فراهم گردد؛‌6. عوامل جسمانی: افسردگی ممکن است عارضه ای پیچیده ناشی از آسیب ها و بیماری های جسمانی از جمله سکته مغزی، صرع، آسیب سر،‌ کم خونی و برخی از سرطان ها باشد. بسیاری از داروهایی که کاربرد فراوان دارند،‌مثل قرص های ضد بارداری، قرص های رژیم لاغری و داروهای فشار خون و … با افسردگی مرتبط شده اند. مشروب های الکلی و مواد مخدر،‌بویژه کوکائین نیز تا حد زیادی در بروز افسردگی مؤثرند. در میان سوء مصرف کنندگان این مواد،‌میزان افسردگی بسیار زیادی به چشم می خورد و میزان سوء مصرف این قبیل مواد نیز در میان افراد افسرده،‌بسیار بالاست.شیوه های مقابله با افسردگی:گرچه گهگاه لغزیدن موقت به پهنه افسردگی بسیار طبیعی است اما باید برای بازگشت هر چه سریع تر به حالت عادی زودتر اقدام کرد. اگر این احساسات ظرف چند هفته شما را رها نکرد، از کمک حرفه ای بهره بگیرید زیرا افسردگی خفیف ممکن است، شدت یابد. وقتی افسردگی حاد شد امکان دارد قربانیان خود را آن چنان از کار بیندازد که دیگر نتوانند به خود کمکی بکنند. موارد زیر از مفید ترین راه های بیرون آمدن از حالت پکری و در خود فرورفتن است:1. ورزش: از آنجا که افسردگی از بی تحرکی سرچشمه می گیرد، تمرین های ورزشی منظم می توانند، روان و جسم شما را یاری کنند. بسیاری از فعالیت های گوناگون، از پیاده روی گرفته تا وزنه برداری، وجود دارند که می توانند موجب تقویت روحیه شوند؛ خواب و اشتها را بهبود بخشند؛ ‌از اضطراب، تحریک پذیری و عصانیت بکاهند و احساس تبحر و برتری را در فرد ایجاد کنند؛‌

2. شرکت د رفعالیت های خوشایند: مثل رفتن به کنسرت یا پارک،‌خوردن بستنی یا شام در رستوران دلخواه،‌یا حتی رفتن به تعطیلات کوتاه مدت به کنار دریا یا کوهستان؛‌اگر افسرده باشید. همه اینها ممکن است جاذبه ای برای شما نداشته باشند اما اگر سعی کنید از این فعالیت ها لذت ببرید،‌امکان دارد با وجود تردیدی که دارید،‌در روحیه تان مؤثر باشند؛‌3. با خود حرف زدن: همه ما روزانه با خود سخن می گوییم و در مورد ظاهر و کارهایمان نظرهایی می دهیم. اگر صدای درونی ما همواره انتقاد آمیز است، باید خود را وادار سازیم که به اظهارات انتقادی غیر واقعی و منفی توجه نکنیم و تمرکز خود را به چیزهایی معطوف سازیم که درباره خودمان دوست داریم یا چیزهایی که به خوبی انجام می دهیم؛‌

4. حفظ عادات به هنجار: اگر برنامه فعالیت های روزانه خود را به طور منظم انجام دهیم از قبیل کلاس رفتن، غذا خوردن و غیره،‌در آن صورت تسلط بیشتری بر زندگی احساس می کنیم؛‌5. بیان احساسات خود: گرچه ممکن است نخواهیم دیگران را در مشکلاتمان درگیر کنیم اما اگر نگرانی ها و احساسات خود را با آنان شریک کنیم احساس بهبود به ما دست می دهد؛‌6. حفظ روابط اجتماعی: به جای گوشه گیری،‌ بهتر است خود را سرگرم کنیم و با دیگران مرتبط باشیم.روابط اجتماعی همچون سپری در برابر افسردگی است،‌بدین علت که حس تنهایی و انزوا را کاهش می دهد،‌ حسی که در وجود بسیاری از افراد افسرده، رخنه می کند. پس همانطور که ملاحظه کردید احساس افسردگی، نحوه ارزیابی ما از رویدادهای زندگی است که به نظر ما غیر قابل تحمل می باشند.مهارت های مقابله با افسردگی:

1. مهارت مقابله ای پذیرفتن موقعیت های ناخوشایند، زمانی که خارج از کنترل شماست.

مهمترین اصل در مورد تغییر یک موقعیت ناخوشایند،‌واقع بینی است. شما باید این حقیقت را بپذیرید که بسیاری از رویدادهای زندگی که به احساس افسردگی شما منجر می شود،‌خارج از کنترل شماست. بنابراین سازگارانه نیست که خود را با این گونه افکار غیر واقع بینانه ناراحت کنید.

«چرا باید این اتفاق می افتاد؟»

«کاش طور دیگری عمل می کردم»

«این منصفانه نیست»

«کاش شانس دیگری داشتم»؛2. مهارت مقابه تقویت روابط شخصی با استفاده از مهارت های اجتماعی،‌جرأت ورزی و مذاکره.ا زجمله رویدادهای زندگی که گاهی می توانید بر روی آنها تاثیر بگذارید، رویدادهایی است که به روابط بین فردی مربوط می شود. اگر به دلیل آنکه کسی با شما درست برخورد نکرده یا نیازهای شما را برآورده نکرده است، احساس ناراحتی می کنید،‌می توانید از طریق مذاکره و گفتگو،‌یا از طریق استفاده از مهارت ها ی اجتماعی و جرأتمندی،‌موقعیت را تغییر بدهید.

از جمله عواملی که با مهارت های اجتماعی موفق مرتبط می باشند،‌ عبارتند از:

-توجه کردن به گفته های فرد مقابل؛

- ترغیب و تشویق فرد مقابل به ابزار عقاید خود؛

- مکث کردن در پایان صحبت و ایجاد تعادل بین ابراز علاقه به صحبت های فرد مقابل و حرف زدن در مورد خود؛

- داشتن ظاهری آراسته.

سایر مهارت های اجتماعی مهم برای مقابله با احساس افسردگی،‌شامل برقراری تماس چشمی مناسب و خود افشاگری به اندازه کافی است در مورد تماس چشمی،افراد ترجیح می دهند دوستان جدیدشان با آنها چشمی برقرار کنند تا نسبت به هم احساس صمیمیت کنند اما نه آنقدر زیاد که به احساس خیره شدن بیانجامد. همین شرایط د رمورد خود افشاگری نیز صادق است. دادن اطلاعات کافی در مورد خود به دیگران برای برقراری ارتباط در سطح فردی خوب است. اما مراقب باشید با خود افشاگری های زیاد از حد،‌دوستان جدید خود خسته نکنید. برای برخورداری از مهارت های خوب اجتماعی،‌شما باید خود را با انواع رفتارهایی که برای دیگران مطلوب و نامطلوبند سازگار کنید.

هنگام کسب مهارت های اجتماعی، آگاهی از ارتباط بی واسطه ارزشمند است. وقتی شما بدون واسطه بادیگران ارتباط برقرار می کنید،‌فعالانه با دیگران درگیر می شوید، به طور کلامی و غیر کلامی آنها را همراهی می کنید و این احساس را به آنها انتقال می دهید که با آنها هستید.

راه های دیگر بیان بی واسطه بودن، یادگیری و استفاده از اسامی افراد و استفاده از زبان بی واسطه است. وقتی افراد هنگام تماس با شما با تحمل زحمت زیاد، اسامی شما را به کار می برند،‌ احساسا می کنید که به شما علاقمندند.

استفاده از زبان بی واسطه یک شیوه ارتباط شخصی و مستقیم با دیگران است ولی استفاده از زبان با واسطه نوعی احساس دوری و جدایی را به فرد مقابل انتقال می دهد.نمونه هایی از زبان با واسطه و بی واسطه از این قرارند:

- آن گزارش بد نبود؛

- احساس اولیه من نسبت به شما حاکی از احترام است؛

- رابطه دوستی ما نسبتاً نزدیک و صمیمانه است؛

- می دانید یک جوری از دست شما ناراحتم.

عبارات بالا را اگر به صورت زیر بیان کنید بیشتر به زبان بی واسطه تبدیل خواهد شد:

- گزارش شما عالی بود؛‌

- من برای شما احترام قایلم؛‌

- احساس می کنم فرد با استعدادی هستید؛

- مهارت شما را در برخورد با دیگران تحسین می کنم؛

- احساس م ی کنم با شما خیلی نزدیک هستم؛

- از دستتان عصبانی هستم.

3. مهارت جرأت ورزیجرأت ورزی یعنی دفاع از حقوق دیگران، به این معنی که قادر باشید نقطه نظرات خودتان را بیان کنید،‌بدون تحقیر کردن یا پایین آوردن افراد دیگر و یا کم کردن ارزش نیازهای آنها در موقعیت های مختلف. افراد جرأت ورز، برای خود و دیگران احترام قایلند و اجازه نمی دهند که دیگران از آنها سوء استفاده کنند؛4. مهارت مقابله ای شیوه حل مسأله یا مشکلحل مسأله روشی است که شما می توانید در هنگام برنامه ریزی برای برخورد با مشکلات زندگی از آن استفاده کنید. استفاده از روش های حل مسأله موجب ایجاد اعتماد به نفس در شما می شود. در این مهارت برای دستیابی به یک تصمیم معتبربرای پاسخگویی به مشکلات و گرفتاری ها باید مراحل زیر را طی نمایید.

- ادرک خویشتن: قدم اول در حل مشکل به طور موفقیت آمیز این است که شما این ادراک را در خود پرورش دهید که «می توانید مشکل را حل کنید». شما باید موقعیت های مشکل زا را به عنوان بخشی از زندگی خودتان تلقی کنید و بدانید که مقابله منطقی و آرام با مشکلات،‌ مهمتر و بهتر از برخورد تکانشی با مشکلات است.- تعریف مسأله: اولین کاری که در موقع مواجه شدن با یک مشکل یا تهدید می توانید انجام دهید، شناخت دقیق مسأله است. مشکلات اساسی را مشخص وسپس فهرستی از اهداف خودتان را تهیه کنید. در این مرحله از حمایت دیگران نیز می توانید بهره مند شوید.- فهرست کردن راه حل های مختلف: در این مرحله شما تمام راه حل های احتمالی را بررسی و یادداشت می کنید و راه حل مناسب تر را یادداشت می کنید. در این مرحله نیز می توانید از افراد حمایت کننده بهره بگیرید.- تصمیم گیری: در این مرحله، پس از تعریف دقیق مشکل و بررسی راه حل های مختلف، آماده اید تا درباره یک شیوه کار تصمیم بگیرید. چنانچه از مشکلاتی که در پیش روی دارید شناخت کامل داشته باشید و فهرستی از راه حل های مختلف را نیز تهیه کرده باشید، تصمیم گیر ی بسیار ساده خواهد بود. - امتحان کردن: اگر راه کار شما موفقیت آمیز بود چه بهتر، در غیر این صورت، باید مراحل حل مسأله را مجدداً مرور کنید و به سئوالات زیر پاسخ دهید:

آیا مشکل را به درستی مشخص کرده اید؟ آیا تمام راه حل های ممکن را در نظر گرفته اید؟

بنابراین از مطالب بالا به دو نتیجه می رسیم، اول اینکه حل مسأله مهارتی مؤثر برای مقابله با افسردگی است؛ دوم اینکه وقتی افسرده هستید باید خودتان را مجبور به فعالیت کنید؛5. مهارت مقابله ای پاداش دادن به موفقیت های خودمهارت مقابله ای پاداش دادن به موفقیت های خود برای افراد افسرده،‌بسیار مناسب است.

افراد افسرده برای موفقیت ها و دستاوردهای خود ارزش قایل نیستند چون آنها بر جنبه های منفی خود تمرکز می کنند؛ دستاوردهای خود را دست کم می گیرند و خود را شایسته قدردانی و تشکر نمی دانند و از مهارت تقویت خود استفاده مؤثر نمی کنند.اضطراب: اضطراب واژه ای است که عموماً‌ در توصیف یک حالت خاص با احساسی از فشار درونی ترس یا هراس به کار می رود. اغلب، اصطلاح ترس و اضطراب به صورت مترادف به کار می روند. تمایزی که می توان بین این دو اصطلاح قایل شد آن است که ترس، اغلب به ارزیابی اولیه از یک خطر واقعی بر می گردد. در حالی که اضطراب، بیشتر به حالت هیجانی نگرانی و دلواپسی به علت خطری نامعلوم اطلاق می شود.

اضطراب در برخی از رویدادهای زندگی که در وضعیت خطرناکی قرار داریم واکنش طبیعی است در چنین شرایطی کار اضطراب، بسیج نیروی دفاعی بدن است تا به شما هشدار دهد که گوش به زنگ باشید و خود را از خطر حفظ کنید.

زمانی که ارزیابی اولیه شما از خطری قریب الوقوع، واقع بینانه و درست باشد، باید به دنبال یافتن پاسخ مقابله ای مناسب باشید. داشتن اضطراب نه تنها اشکالی ندارد بلکه در طول فرآیند مقابله به شما انرژی و نیرو می دهد. اضطراب زمانی مشکل آفرین است که شما بدون دلیل موجه احساس ناراحتی کنید، در نتیجه شما بی جهت دچار رنج و عذاب می شوید زیرا بدن و ذهن شما برای دقع خطر یا تهدیدی که به طور اشتباه برای خود ایجاد کرده اید بر انگیخته می شود.انواع اضطراب:اضطراب ممکن است به شکل های گوناگون، شامل حملات وحشت زدگی، ترس مفرط از برخی اشیا و موقیعت ها و اضطراب مزمن نامشخص بروز کند هراس های ویژه، شایع ترین اختلال اضطرابی در میان مردم است.

علایم اضطراب:

علایم اضطراب شامل مجموعه ای از علایم بدنی، فکری و روانی است.1. علایم بدنی: وقتی مضطرب هستید بدنتان با تپش قلب، تنگی نفس، ازدست دادن اشتها، تهوع، بی خوابی، تکرار ادرار،چهره بر افروخته، تعریق، اختلال گفتار و بیقراری واکنش نشان می دهد؛2. علایم تفکر: اضطراب موجب سردرگمی، اختلال در حافظه و تمرکز، حواس پرتی، ترس از دست دادن کنترل، کمرویی، گوش به زنگی و افکار تکرار شونده می شود.

3. علایم روانی: وقتی مضطرب هستید، عصبی، بی طاقت، نگران، هشیار، وحشت زده، دلواپس، افسرده و هیجان زده می شوید.

شیوه های مقابله با اضطراب:

1. مهارت مقابله ای شناخت علایم اضطراباولین قدم در مقابله با اضطراب، شناخت علایم اضطراب و چگونگی اثر این علایم بر خودتان است. همانطوریکه اشاره شد، اضطراب هم می تواند به شما نیرو ببخشد و شما را برای برخورد با مشکل آماده کند و هم می تواند عملکرد طبیعی شما را مختل سازد؛‌2. مهارت مقابله ای اجتناب از تنبیه و سرزنش بیهوده خویشتنشما باید قبول کنید که اضطراب بخشی از زندگی است و هر فردی ممکن است به آن دچار شود. پس نباید با افکار منفی، خودتان را سرزنش کنید و با خود سئوالاتی مثل (من آدم ضعیفی هستم من عصبی هستم هیچ کس مثل من مضطرب نمی شود و …) را تکرار کنید.

شما باید بر مهارت های مقابله با اضطراب مسلط شوید و نیروی با ارزش خود را با تنبیه و سرزنش بیهوده خود به هدر ندهید؛3. مهارت مقابله ای کنترل بدن برای خود آرام سازی خودتانشما با تمرکز بر بدن خود از طریق خود آرام سازی، می توانید بر اضطرابتان غلبه یابید. به عنوان مثال فرض کنید در حال سخنرانی یا انجام کاری در مقابل یک جمعیت هستید که بدنتان علایم اضطراب را نشان می دهد. در این حالت باید به جای اینکه وحشت کنید و کنترل خود را از دست بدهید. به خودتان بگویید: «خوب لازم است، نفس عمیقی بکشم و آرام باشم».

مزیت استفاده از واکنش های بدنی به عنوان علامتی برای شروع خود آرام سازی، این است که احساس می کنید در هر شرایطی آماده مقابله با اضطراب هستید. بدین ترتیب مهارت مقابله با اضطراب، در همه جا همراتان است.4. مهارت مقابله ای کنترل رژیم غذایی و ورزشیکی از راه های مقابله با اضطراب کنترل رژیم غذایی و ورزش است. داشتن رژیم غذایی مناسب بدون مواد محرک مثل نیکوتین و کافئین می تواند اضطراب شما را کنترل کند. به خاطر داشته باشید که علاوه بر قهوه و چای، بسیاری از نوشیدنی های غیر الکلی نیز دارای کافئین هستند. حفظ تعادل در مصرف قند نیز بسیار مهم است.

بعد از یافتن یک رژیم غذایی مناسب، بهتر است یک ورزش مناسب را هم در نظر داشته باشید.

ورزش مهارت مقابله ای خوبی است زیرا در سلامت جسم و روان نقش مهمی دارد.

اضطراب امتحان: منظور از اضطراب امتحان، واکنش های هیجانی دانش آموز و دانشجو در هنگام امتحانات است که البته می تواند غیر منطقی باشد. امروزه ثابت شده است که آشنایی با روش ها و رموز گذرانیدن امتحان، بیشتر از فراگیری مطالب درسی در کسب موفقیت امتحان دهندگان تاثیر دارد.

پاره ای از عوامل تشدید اضطراب امتحان عبارتند از:

- تاکیدهای فراوان آموزگاران در کلاس های درس؛

- یادآوری های مدیر و ناظم همراه تهدید و ترساندن؛‌

- سفارش های شبانه روزی پدر و مادر؛

- شکل چیدن میز و صندلی در سالن امتحانات؛

- وجود ناظران ناآشنا در سالن؛

- بازدیدهای بازرسان اداره.

برخی روش های غلبه بر اضطراب ناشی از امتحان عبارتند از:

1. استفاده از امتحانات فرضی که دارای فواید زیر است:

کاهش میزان اضطراب؛

خنثی سازی تدریجی حساسیت فرد نسبت به آزمون اصلی و جلسه امتحان.

2. آشنایی با روش مطالعه صحیح؛

لازم است در مطالعه، هدف و برنامه خود را مشخص کنید و هدف ها را جز به جز تنظیم نموده و در حین مطالعه آنها را به یاد داشته باشید.

3. انتخاب محل مناسب برای مطالع شامل:

الف آماده کردن وسایل کار؛

ب استفاده از نور کافی.

0

مقدمه

در علم مدیرت«برنامه ریزی به عنوان یک نگرش و یک راه زندگی است که متضمن تعهد به مبنای اندیشه، تفکر آینده نگر و عزم راسخ به برنامه ریزی منظم و مداوم می باشد» بنابراین مدیریت و برنامه ریزی به هیچ وجه قابل انفکاک نبوده،در هر کاری بدون برنامه ریزی تحقق اهداف ناممکن و یا با مشکلات متعددی روبرو خواهد شد.

برنامه ریزی شبیه پرتغال است که در بحث نظریات مختلف مربوط به جهان بکار می رود. می توان آن را به شکل های مختلفی برید که هرکدام نظر متفاوتی را بیان می کنند.تعیین مراحل برنامه ریزی برش دادن آن به شکل مشخصی است.(ایکاف،ص 87)

اهمیت بحث:

از آنجایکه برنامه ریزی در آموزش و پرورش و انواع آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است.اکنون در این بحث به بیان انواع برنامه ریزی آموزشی وفرایند برنامه ریزی خواهیم پرداخت.

سوأل:1-طبقه بندی برنامه ریزی آموزشی ازدیدگاه های محتلف ضرورت دارد؟2- فرایندبرنامه ریزی آموزشی از ازدیدگاه های محتلف کدامند

برنامه ریزی آموزشی را از چند دیدگاه طبقه بندی می کنند:(خلیلی شورینی،1381)

1- به اعتبار زمان و طول مدت(کوتاه مدت- میان مدت- بلند مدت)

2- به اعتبار شیوه اداری نظام آموزش و پرورش(متمرکز نیمه متمرکز نامتمرکز).

3- به اعتبار جامعیت یا محدودیت برنامه ریزی(غیر جامع /جامع /بخشی/پروژه ای)

4- به اعتبار رشد کیفی.

5- برنامه ریزی آموزشی از نظر اهمیت دادن به توسعه کمی.

6- توجه به هماهنگی کمی و کیفی.

7- به اعتبار ارتباط و ادغام در برنامه توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور

8- به اعتبار ثابت یا موقت بودن برنامه ها.

9- برنامه های راهبردی(استراتژیک یا جامع)و تاکتیکی- عملیاتی

انواع برنامه ریزی از دیدگاه فلسفی:

الف)برنامه ریزی براساس مکانیسم بازار:اقتصاد دانهای کلاسیک و نئوکلاسیک معتقد بودند که دست نامرئی،اقتصاد را به وضعیت بهینه هدایت می کند.

ب)برنامه ریزی دستوری:دراین برنامه ریزی،هدف های کمی مندرج در برنامه، راهنمایی اجباری بازیگران صحنه اقتصادی است که برای اولین بار در شوروی سابق مورد استفاده قرارگرفت.

ج)برنامه ریزی ارشادی:برنامه ریزی ارشادی که از جمله مدل ها ی غیر دستوری است،جهت حرکت کلی اقتصاد را مشخص می سازد و بخش خصوص را برای اجرای آن هدایت می کند و هماهنگی های لازم را بین سرمایه گذاری های دولتی و خصوصی به عمل در می آورد. (ثمری،ص 58)

از نظر جامعیت و بخشهای مشمول آن برنامه ریزی به جند سمت تقسیم بندی می شود (ثمری،ص 59)
- برنامه ریزی غیر جامع (دردوره اولیه برنامه ریزی ملی /درهمه کشورها /فقط چند صنعت راشامل می شود /درکشورهای درحال توسعه این برنامه هارایج است)

- برنامه ریزی جامع (بعد از جنگ حهانی دوم / در شوروی سابق و هلند وشامل کل کشور)

- برنامه ریزی بخشی (بین برنامه ریزی جامع وغیر جامع /برنامه های برای یک بخش خاص مانند برنامه کشاورزی)

- برنامه ریزی پروژه ای (برنامه ای که روش برنامه ای آن از پایین به بالا است برای تدوین پروژه های عمرانی بکار می رود)

برنامه ریزی از نظر طول دوره زمانی برنامه

برنامه ریزی سالانه:این برنامه با بودجه های سالانه هماهنگ است و اصولاًعملیاتی است

برنامه ریزی میان مدت:طول این برنامه 4تا6 سال است مثلاًبرنامه «مارشال» 4 ساله «کومکون»5 ساله وبرنامه «کلمبو»6 ساله بود

برنامه دراز مدت:این برنامه حدود 15تا20 سال است.هدف های برنامه دورنگر یا میان مدت است

برنامه ریزی میان مدت غلطان:این برنامه میان مدت است ولی در پایان هر سال تجدید نظر می شود.سال پایان یافته را کنار می گذاردو به جزئیات سال بعد می پردازد.وسالی جدید به خود اضافه می کند مثلاًبرنامه دوره 1378- 1374 در پایان سال 1374 به برنامه دوره 1375- 1379 تبدیل می شود (ثمری،ص 6)
تقسیم بندی های دیگری نیز برنامه ریزی شده است که از اهم آنها می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

الف- برنامه ریزی ملی

در برنامه ریزی ملی, برنامه ها و سیاست های توسعه ی اقتصادی و اجتماعی یک کشور و نحوه ی اجرای آن مشخص می گردد. برنامه ریزی ملی یا کشوری, هر چند سال یکبار (معمولاً هر 5 سال) برای کل کشور انجام گرفته و شامل کلیه ی سطوح برنامه ریزی کلی, برنامه ریزی بخشی و برنامه ریزی طرح ها می گردد.

ب- برنامه ریزی منطقه ای

در برنامه ریزی منطقه ای, سیاست های توسعه ی اقتصادی و اجتماعی یک منطقه (جزئی از کشور), یا چند منطقه و یا کل کشور در قالب چند منطقه, انجام می گیرد.

ج- برنامه ریزی شهری د- برنامه ریزی روستایی

سطوح برنامه ریزی آموزشی:

عده ای از مولفان سطوح برنامه ریزی را شامل: کلان , میانه ,خرد و موسسه می دانند.و برخی دیگر سطح فراکلان را به آنها اضافه می کنند

جری کافمن وجری هرمن در کتاب برنامه ریزی استراتژیک سه سطح برای برنامه ریزی پیشنهاد می کنند

(خرد کلان و فراسوی کلان)

برنامه ریزی در سطح کلان: سازمان آموزشی , مدرسه , و یا نظام آموزشی

برنامه ریزی در سطح خرد: فرد یا گروههای کوچک مانند مدیریت مدرسه یا مربیان

برنامه ریزی در سطح فراسوی کلان:برنامه های بلند مدت یا میان مدت در سطح سازمان های بین المللی و منطقه ای ایسسکو

. انواع برنامه ریزی در آموزش و پرورش

1- طرح‌ریزى آموزش و پرورش

طرح‌ریزى آموزش و پرورش به تهیه برنامه‌ای اطلاق می شود: که هدفی کاملا مشخص و قابل اندازه گیری و ارزیابی داشته و محدوده زمانی اجرایی آنها معلوم باشد. همچنین منابع مالی و انسانی و فنی مورد استفاده در برنامه ریزی بطور مشخص تعیین شده باشد. طرح تهیه کتاب‌هاى درسی، طرح مبارزه با بى‌سوادی، طرح تربیت معلم فنى و حرفه‌ای، طرح تربیت مشاوران دورهٔ راهنمایى و غیره نمونه هایی از طرح های آموزش و پرورش می باشند. (ملکی،1390).

2- برنامه‌ریزى نیروى انسانى

برنامه‌ریزى نیروى انسانى شامل برنامه‌ریزى براى تربیت عموم کارکنان است، از کارگران نیمه ماهر و ماهر گرفته تا تکنسین‌ها، مهندسان، دکترها، معلمان و استادان و سایر متخصصان. برنامه‌ریزى نیروى انسانى مستقیماً با برنامه‌ریزى اقتصادى مربوط است؛ زیرا هدف آن تربیت افرادى است که باید چرخ‌هاى اقتصاد کشور را به حرکت درآورند. به‌طور کلی، برنامه‌ریزى نیروى انسانى بیشتر به آن جنبه آموزش و پرورش تکیه مى‌کند که به تربیت افراد براى دنیاى کار مى‌پردازد، و با ابعاد دیگر آموزش و پرورش از قبیل پرورش اجتماعی، فردى و هنری، مستقیماً سر و کار ندارد. (ملکی،1390).

3- برنامه ریزی درسی

برنامه ریزی درسی به یادگیری و طراحی عناصر و عوامل مختلف آنها مربوط می شود.فرایند یادگیری با عوامل گوناگون ارتباط دارد که هر یک از آنها در جریان و چگونگی یادگیری موثر است.استعدادها و تواناییهای فراگیرنده، محتوای برنامه درسی، نقش معلم، ارتباط متقابل دانش آموزان، فضای یادگیری و وسایل آموزشی هر کدام به نوعی در یادگیری موثر هستند. این عوامل باید به صورت یک مجموعه بهم پیوسته عمل کنند و هر عامل جزئی از کل محسوب شود.

مجموعه قواعد وضوابطی که به همه عوامل و عناصر یادگیری منطق و سازمان می دهد و به فعالیت های یادگیری نظم می بخشد برنامه درسی است. (ملکی،1390).

4- برنامه ریزی آموزشی

برنامه ریزی آموزشی کلیه ابعاد و ارکان آموزش و پرورش را در بر می گیرد و تمام انواع آموزش و پرورش چه اجتماعی، اقتصادی، فردی، ابتدایی، متوسطه یا عالی، رسمی یا غیر رسمی، چه توسط سازمان های آموزش و پرورش یا موءسسات و سازمان های دیگر، همه را شامل می شود. دامنه برنامه ریزی آموزشی از انواع دیگر برنامه ریزی در آموزش و پرورش وسیع تر است. وسعت و اهمیت برنامه ریزی آموزشی با تحلیل مختصر نظام آموزشی وضوح بیشتری پیدا می کند.برنامه ریزی آموزشی عبارت است از کاربرد روشهای تحلیلی در مورد هر یک از اجزاء نظام آموزشی و هدف آن استقرار یک نظام آموزشی کار آمد است. (ملکی،1390).
برنامه ریزی از نظر حیطه و دامنه عمل

1-برنامه های کلان:برنامه های معمولا جامع اند و باید در تمام کشور اجرا شوند.مانند:برنامه ریزی آموزش و پرورش ایران در بیست سال آینده

2-برنامه های خرد: برنامه ریزی ویژه اند که در سطح محلی و موسسه ای ایجاد می شوند.مانند برنامه ریزی دانشگاه مشهد

3-برنامه های ملی: برنامه هایی هستند که در تمام کشور اجرا می شود و ممکن است جنبه جامع داشته باشد.مانند برنامه های پنجساله آموزش و پرورش در کشور،یا ویژه مانند برنامه تربیت معلم در کشور

4-برنامه های محلی: برنامه هایی هستند که برای یک استان،شهرستان،یا تقسیمات دیگر تنظیم می شوند.یا جامع هستند مانند:برنامه آموزش وپرورش خراسان و یا ویژه مانند:تعلیمات فنی و حرفه ای

5-برنامه های جامع: برنامه هایی اند که تمام عوامل و عناصر و اجزای یک واحد آموزش و پرورش را در بر گیرد.یا ملی اند مانند:برنامه ریزی آموزش و پرورش ابتدایی کشور،یا آنکه در سطح ملی یا موسسه ای اند مانند:برنامه جامع دانشگاه تربیت معلم.

6-برنامه ریزی ویژه: به تهیه برنامه هایی می گویند که بخشهایی ویژه ای از آموزش و پرورش را در بر می گیرند مانند:برنامه ریزی ساختمانها و تاسیسات آموزشی

سه سطح برای هدفهای آموزش و پرورش مشخص ساخته اند

( Krathwohl and Payne کرات ول و پین)

- سطح ملی در سطح ملی، هدفهای آموزش و پرورش جنبه مقصود نهایی را دارند و به صورت کلی بیان می شوند.

- سطح دوره های رسمی آموزش و پرورش: در سطح دوره های رسمی، مثل دوره های دبستان، راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه، هدفهای آموزشی مشخص تر و ملموس تر بیان می شود

- سطح درسی:در سطح درسی، هدف آموزشی به صورت بسیار دقیق مشخص می شود تا بتوان میزان پیشرفت و نتیجه آموزش را دقیقا ارزشیابی کرد.

انواع برنامه ریزی از دیدگاه مکانی

National planning برنامه ریزی ملی

Regional planning برنامه ریزی منطقه ای

Urban Planning برنامه ریزی شهری

Rural Planning برنامه ریزی روستایی

برنامه ریزی از نظر زمان:

1)برنامه کوتاه مدت(1تا5سال)

2)برنامه میان مدت(5تا10سال)

3)برنامه بلند مدت(10تا20 سال یا بیشتر) (مبانی برنامه ریزی آموزشی،فیوضات،ص38)

برنامه ریزی از نطر چگونگی عمل (مبانی برنامه ریزی آموزشی،فیوضات،یحیی)

1-برنامه ریزی متمرکز-الزامی

در کشور های سوسیالیستی معمول است / هدایت کلیه فعالیتهای جمعی تحت کنترل ونظارت هیأت حاکمه می باشدو طبق برنامه صورت می گیرد.بدین ترتیب برنامه ریزی وارد ساخت و و نهاد سیاسی کشورهاست.

2-برنامه ریزی ارشادی-ترغیبی

در کشور های غیر سوسیالیستی متداول /برنامه ریزی در این کشور ها جنبه ی نهاد ندارد.تمام فعالیت ها لزوماً از طرف هیأت حاکمه نظارت و هدایت نمی شود مثال در آمریکا به موجب قانون آ-پ جز مسئولیت ها و اختیارات ایالتی است.ودولت مرکزی آمریکا،به موجب قانون،مسولیت اجرایی در این زمینه ندارد.و هرایالت نیز این مسولیت ها را تقسیم می کنند /چگونگی کنترل و هدایت تعلیمات دانشگاهی ار ایالتی به ایالت دیگر تفاوت دارد.این نوع برنامه مستقل و پراکنده از نظر تسهیل نوآوری و پویایی فرهنگی دارد (حسن).مشکلاتی از جمله موجب شکاف کیفیت آموزشی بین بخش های غنی و فقیر و گاهی موقع در تعارض بین خط مشی ملی و نظر های محلی است.ولی بهر صورت دولت نمی تواند واحد های آ-پ راملزم کند که برنامه خاصی اجرا کند و ناچار است از راه ارشاد و ترغیب وارد شود

3-برنامه ریزی مشکل گشایی موردی

این نوع برنامه ریزی جامعیت ندارد،دور مدت نیست و تمام نظام آ-پ رادر ارتباط با بخش های دیگرتوسعه ملی را در نظر ندارد به صورت موردی و طرح های کم وبیش مستقل اجرا می شود /بیشتر در کشور های در حال توسعه متداول است.جنبه گره گشایی واز میان برداشتن موانع رادارد.برنامه آموزش و تعلیمات فنی و حرفه ای برای رفع کمبود افراد فنی و تکنسین برنامه مقطعی برای کمبود معلم
آرتور جی. دیویس سطوح برنامه ریزی را به شرح ذیل طبقه بندی می کند

الف- برنامه ریزی نظامهای آموزشی در سطح ملی, ایالتی و استانی

ب برنامه ریزی موسسه ای در مقیاسی وسیع , در سطح واحد های مربوط به مجتمع های آموزشی

ج برنامه ریزی طرح یا پروژه

Text Box:

انواع برنامه ریزی و مواضع برنامه ریزی (ایکاف):

برنامه ریزی عملیاتی:

  • -انتخاب وسیله ها برای رسیدن به هدف های کوتاه مدت (از پیش تعیین شده یاازبالا تحمیل شده یا بطور قرار دادی پذیرفته شده)

  • این برنامه ریزی کوتاه مدت غیر فعالان (حال نگر ها)علی رغم نگرش منفی نسبت به برنامه ریزی بطور کلی در گیر برنامه ریزی عملیاتی هستند

  • هدف این نوع برنامه ریزان حفظ وضع موجود وبایدوسیله انجام این کاررا انتخاب کنند.

برنامه ریزی تاکتیکی :

  • انتخاب وسیله ها وهدف های کوتاه مدت برای رسیدن به هدف های میان مدت

  • (تعیین شده یا تحمیل شده یا قراردادی پذیرفته شده)

  • چنین برنامه ای را برنامه میان مدت هم می گویند.

  • ارتجاعیون دست به کار برنامه ریزی تاکتیکی اند

    برنامه استراتژیک:

  • انتخاب وسیله ها /انتخاب هدف های کوتاه مدت و بلند مدت

  • آرمان ها در این برنامه یا تعیین شده اند یا توسط بالا دست ها تحمیل شده اندیا بطور قراردادی پذیرفته شده اند

  • این برنامه ها بلند مدت هستند.

  • فعالان دست به کار برنامه استراتژیک هستند.

  • این گروه برنامه ریز ها دوراندیش تر از ارتجاعیون یا غیر فعالان هستند.

    برنامه ریزی هنجاری :

  • مستلزم انتخاب صریح وسیله ها،هدفهای کوتاه مدت و بلندمدت و ایده آل هاست

  • این برنامه ریزی به طور نامحدودی ادامه می یابد و افق مشخصی ندارد

  • طرفداران گرایش تعاملی به برنامه ریزی هنجاری می پردازند

  • آرمان در این برنامه ریزی نقش اصلی را برعهده دارند.

    نتیجه:

    این 4 نوع برنامه ریزی آشکارا به طور روز افزونی رواج می یابند.برنامه ریزی عملیاتی نه تنها کوتاه مدت ترین است بلکه به سیستم های فرعی کوچک سازمان نظر دارد و جداگانه به آن می پردازد

    برنامه ریزی تاکتیکی با چشم انداز میان مدت وبا تعامل میان سیستم های فرعی وارتباط متقابل آن با سازمان سرو کار دارد. برنامه ریزی استراتژیک بلند مدت تر است نه تنها روابط درونی،بلکه روابط میان سازمان ومحیطی که با آن در ارتباط مستقیم است و برآن مقداری تأثیر می گذارد رادربرمی گیرد.برنامه ریزی هنجاری به طور نامحدودی ادامه دارد با همه روابط درونی و بیرونی و با سازمان و محیط زمینه ی آن که هیچ تأثیری بر آن ندارد ولی از آن تأثیر می پذیرد سرو کار دارد


جمعبندی:

درباره ی سطوح برنامه ریزی بین صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد یکی از دلایل عدم توافق این است که تعریف نهادهای آموزشی در دوره های تحصیل و در کشورهای مختلف یکسان نیست و گستره ی فعالیت های این نهادها با هم متفاوت است

به دلیل سرعت تغییرات بیشتر،عدم اطمینان نسبت به آینده،آشفتگی و سایر

ویژه گی ها ضرورت تدوین چشم اندازها و برنامه های بلند مدت و میان مدت را افزون تر کرده است.

در چند دهه اخیر،تحولات و تغییرات سریع فناوری نشان می دهد که برنامه ریزی های آموزشی بلند مدت از کارایی کمتری برخوردار بوده است.(مشایخ،1393،ص 75)

مراحل برنامه ریزی از دیدگاه های متفاوت

فرایند های برنامه ریزی:

رالف تایلر در کتاب خود تحت عنوان اصول اساسی برنامه آموزشی و درسی برای برنامه ریزی چهار مرحله قائل است.

  • تعیین اهداف

  • انتخاب تجارب یادگیری

  • گسترش فرآیندتدریس

  • ارزشیابی برنامه آموزش (تایلر , 1376 , ص 8)
    سیروس منظور نیز در برنامه ریزی آموزش و پرورش 5مرحله را تشخیص می دهد

    1)مرحله تدوین فعالیت ها(تعیین و تعریف هدف های آموزش و پرورش)

    2تعیین استراتژی (شناخت مشکلات و امکانات،تعیین اولویت ها و ایجاد تعادل بین نظام آموزشی و نیازندی ها وامکانات ملی و..)

    3)مرحله تدوین برنامه(جنبه فنی برنامه ریزی)/ 4)مرحله اجرا

    5)مرحله ارزشیابی و پژوهش(مبانی برنامه ریزی آموزشی،فیوضات،ص117)

    درتعریفی دیگر فرآیند نظام برنامه ریزی آموزشی شامل موارد زیر است

    تدوین برنامه /تلفیق برنامه /تصویب برنامه /نحوه اجرا و چگونگی ارزشیابی برنامه(تقی پور ظهیر , 1372 , ص 17)

ونتلینگ (1996) نیز فرآیند آموزش را متشکل از سه جزء اصلی:

برنامه ریزی: تعیین اهداف و چگونگی دستیابی به آنها

اجرا: انجام عملیات ضروری جهت دستبابی به اهداف

ارزشیابی بررسی میزان موفقیت برنامه در دستیابی به اهداف میداند. او در این مدل نیاز سنجی را جزئی از برنامه ریزی تلقی می نماید (ونتلینگ , 1995 , ص 24)

سانی استوت (1993) و مارتاریوس (1996) و جاکوبی بامروف

مراحل کارکرد آموزش را به شرح زیر بیان کرده اند.

تعیین نیازهای آموزشی: ریشه مشکلات چیست؟ آیا مشکلات آموزشی است؟

برنامه ریزی آموزشی: طراحی نحوه حل مساله و یا مشکل به وسیله کارآموزان.

اجرا: ایجاد دانش , مهارت ویا نوع رفتار لازم درکارکنان.

ارزشیابی: ارزشیابی اثرات دوره و عملکرد کارآموزان به ویژه در محیط واقعی کار(به نقل از عباس زادگان وترک زاده , 1379,ص 43

مدل T. D. L. B ((training and developmet lead body

هیات هادی آموزش و بهسازی انگلستان (1992) که یک سازمان سیاست گذار دولتی در زمینه های فعالیتهای آموزش و بهسازی است، مدل استانداردی برای آموزش و بهسازی کارکنان ارائه نموده است.

در این مدل مراحل چرخه آموزش وبهسازی بیانگر حوزه های فرعی و فعالیت های هر یک مطرح شده که به زعم حوزه های T. D. L. B شایستگی و مهارتی است که آموزش وآموزشگران باید از آن برخوردار باشند.

این الگو یک مرحله مهم را به مراحل اصلی آموزش و بهسازی افزوده است., این مرحله پشتیبانی های اطلاعاتی وعملیاتی است که نقش بسیار مهمی در پیشرفت روال کار و سطح آموزش و بهسازی در سازمان دارد.

الف شناسایی نیازهای آموزش و بهسازی:

شناسایی الزامات سازمانی /شناسایی نیازهای یادگیری افراد و گروهها

ب طرح ریزی استراتژیها و برنامه های آموزش و بهسازی

طراحی استراتژیها و برنامه های آموزش و بهسازی در سطح سازمان

طراحی استراتژی برای کمک به افراد و گروهها

شناسایی الزامات سازمانی /شناسایی نیازهای یادگیری افراد وگروهها

طراحی و تولید مواد آموزشی برای یادگیرنده

ج ارائه فرصتهای یادگیری , منابع و پشتیبانی

اکتساب و تخصیص منابع برای اجرای طرحهای آموزش و بهسازی

ارائه فرصت های یادگیری و پشتیبانی لازم برای توانمند کردن افراد و گروه ها در رسیدن به اهدافشان

د ارزشیابی اثربخشی آموزش

ارزشیابی اثربخشی آموزش و بهسازی

ارزشیابی موفقیت فرد و گروه بر اساس اهداف تعیین شده

ارزشیابی موفقیت با توجه به گواهی عمومی

ه پشتیبانی آموزش و بهسازی

تلاش ومشارکت برای پیشرفت آموزش و بهسازی

ارائه خدمات لازم برای پشتیبانی عملیات آموزش و بهسازی (عباس زادگان , 1379, ص 14)

مدل پارکر

1- تشخیص نیازهای آموزشی/2- تعیین اهداف آموزشی / 3- طراحی برنامه های آموزشی/4- طراحی و انتخاب روشهای/ ارزشیابی روشهای آموزش5- روند طراحی / 6- اندازه گیری نتایج / 7- هدایت و رهبری

مراحل برنامه ریزی آموزشی از دید گاه مالان

مالان برنامه ریزی آموزشی را مجموعه ای نظامند از فرایند های فنی،عقلانی و اجتماعی توصیف کرده است

1- تشخیص موقعیت یک نظام آموزشی ونتایج آن 2- تعیین هدف 3- سیاستگذاری 4- برآورد منابع مورد نیاز 5- انتخاب شاخص ها 6- مشارکت گروهها 7-تأمین لوازم ساختاری و اداری8- تعیین و تعریف هدف عملیاتی و اجرایی و..

9- نظارت بر عملیات و ارزشیابی و بازنگری

گروه کارشناسان سازمان ملل مراحل برنامه ریزی توسعه را در 5 مرحله بیان می کنند

1- استنباط شخصی از فرایند توسعه 2- ارزیابی راههای مختلف توسعه 3- راهبرد توسعه 4- اجرای برنامه 5-ارزشیابی پس از اجرا

مرحله ی اول تبیین وضع موجود نظام آموزشی

(گردآوری اطلاعات همراه با تجزیه و تحلیل داده ها)

مرحله ی دوم تدوین برنامه های آموزشی

(با توجه به چشم اندازهای بلند مدت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی)

مرحله ی سوم تصویب و اجرای برنامه ی آموزشی

برنامه ریزی از دیدگاه ایکاف به 5 مرحله تقسم شده است:

مرحله اول،نظم بخشیدن به آشفتگی: سیستم تهدید ها و فرصت هایی که سازمان در برابر دارد.

مرحله دوم،برنامه ریزی هدف ها: تأکید برهدفهایی که باید پیگیری شوند.در این مرحله ار برنامه ریزی است که یک آینده دلخواه طراحی می شود.

مرحله سوم، برنامه ریزی وسیله ها:انتخاب یا خلق وسیله ای برای رسیدن به هدف ها در این مرحله ی برنامه ریزی است که راههای تخمین و برآورد آینده ی دلخواه کشف می شود.

مرحله چهارم، برنامه ریزی منابع: تعیین منابع لازم و زمان نیاز و چگونگی بدست آوردن منابعی که در دسترس نمی باشند.

مرحله پنجم،اجرا و کنترل: تعین نوع،زمان و مکان فعالیت هر کس و چگونگی کنترل اجرا و پیآمدهای آن،یعنی نگه داشتن آن در مسیر درست.(ایکاف،ص 87).

نتایج بررسی فرایندها:

بنابراین , با توجه به مدلهای گوناگون ارائه شده درباره مراحل و فرایند های آموزش درسازمان , فرایندی را که در سازمانهای مختلف تقریبا همه گیر است وجامعیت دارد واجرا می شود به قرار ذیل است:

الف: تشخیص نیاز ب: تدوین اهداف ج: تعیین محتوای مورد نیاز برنامه آموزشی د: انتخاب روشها

د: اجرای برنامه ه: ارزشیابی برنامه و بازنگری


جمعبندی: تمامی فرایندها با نیاز سنجی و تعین اهداف آغاز گردیده است.

فرایند ها با تعیین اولویت ها آغاز و با ارزشیابی وبه بازنگری ختم می گردند.

اجرای برنامه ها با توجه به نوع برنامه،طول زمان،گستره جغرافیایی و نوع سازمان و اهداف متفاوت می باشد.

اکثر این روش های و فرایند های برنامه ریزی سنتی هستند یعنی برنامه ریزان حرفه ای برای دیگران انجتم می دهند مشارکت مستقیم ذی نفعان و ذیربطان و همه کسانی که تأثیر برنامه هستند (در تعیین /اجرا و ارشیابی) دخالت کامل ندارند (نیازمند برنامه ریزی تعاملی هست).

مراحل و فرایند های برنامه ریزی متعدد باید با توجه به مناسب و نامناسب بودن مورد ارزیابی و استفاده قرار گیرد نه بد و خوب بودن و...

با توجه به عدم قطعیت و پیپیدگی و عدم اطمینان و عصر تضادهای تناقض ها اصل انعطاف پذیری در برنامه و فرایند برنامه ریزی باید مد نظر قرار گیرد.

طبق نظر کافمن در برنامه ریزی آموزشی باید از هردودیدگاه واکنشی (حفظ و قبول وضعیت موجود) و فراکنشی (افق ها و پاسخ های نو-وضعیت مطلوب) استفاده کرد.

منابع:

تایلر،رالف«اصول اساسی برنامه ریزی درسی و آموزشی» ترجمه تقی پور ظهیر، انتشارات آگاه، تهران، 1369

تقی پور ظهیر، علی، «مقدمه ای بر برنامه ریزی درسی و آموزشی» انتشارات آگاه، تهران، 1370

عباس زادگان، سید محمد، ترک زاده، جعفر «نیاز سنجی آموزشی در سازمان ها» شرکت سهامی انتشار، تهران، 1379

مشایخ،فریده.«دیدگاهای نو در برنامه ریزی آموزشی،انتشارات سمت،تهران 1393

ونتلینگ، تیم ال «برنامه ریزی آموزشی اثر بخش» ترجمه محمد چیذری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران 1376

- ثمری،عیسی. «مبانی نظری توسعه آموزش عالی و سیستم دانشگاه» تهران،انتشارات آفاق کلام (1394)

0

منظور از سبک های فرزند پروری، روش‌هایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بکار می گیرند و بیانگر نگرش‌هایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. در عین حال رفتارهای فرزندپروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروه‌های اقتصادی تغییر می کند.

نظریه بامریند

پذیرش و روابط نزدیک - کنترل - استقلال دادن

چهار سبک فرزندپروری

چهار سبک فرزندپروری:

فرزندپروری مقتدرانه

فرزندپروری مستبدانه

فرزندپروری سهل انگارانه

فرزندپروری بی اعتنا

این روش موفق ترین روش فرزندپروری است که پذیرش و روابط نزدیک، روش های کنترل سازگارانه و استقلال دادن مناسب را شامل می شود.

والدین مقتدر، صمیمی و دلسوز و نسبت به نیازهای کودک حساس هستند.

آنها قاطع هستند اما دخالت گر و محدود کننده نیستند.

شیوه های انظباتی آنها بجای تنبیهی بودن حمایت کننده است.

این والدین اغلب برای مطیع‌ سازی از استدلال و منطق بهره می‌جویند

برای توافق با کودک با او گفت‌وگو می‌کنند.

تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند

تقویت‌های مثبت بیشتری استفاده می‌کنند.

این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمی‌ورزند.

آنها سخنوران خوبی هستند، برای مطیع‌‌سازی از استدلال، منطق، توافق و گفت‌وگو استفاده می‌کنند، از مخالفت و چالش نمی‌ترسند

1- والدین علاوه بر مهر و محبت، دارای روحیه پیگیری و نظارت در اجرای قوانین هستند. والدین دارای تلفیقی از محبت و قدرت هستند و در اجرای قوانین جدی هستند.

2- دارای قوانین معین و مشخصی هستند. این قوانین اگرچه به وسیله والدین وضع شده ولی رأی و نظر فرزندان نیز در آن دخالت داشته است. قوانین و مقررات، روشن و تعریف شده است وبه طور صریح ابلاغ می شود.

3- در اجرای قوانین و مقررات به اقتضای موقعیت و شرایط موجود انعطاف پذیری وجود دارد.

4- در برابر بد رفتاری کودک، اظهار نارضایتی می کنند، از رفتار درست و سازنده کودک حمایت کرده و اظهار رضایت می نمایند. از رفتار نادرست کودک حمایت نمی کنند. والدین رابطه دوطرفه و متقابل به فرزندان خود دارند (فرهادیان، 1388).

فرزندان این والدین، فعال، با اعتمادبه‌نفس، استدلال اخلاقی مافوق قراردادی، هوش هیجانی بالا، استقلال رأی، واقع‌گرا، باکفایت و خشنود، توصیف شده‌اند. آنها به‌دلیل دریافت عشق و محبت از والدین و ایجاد فرصت‌های تصمیم‌گیری و انتخاب از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.

فرزندپروری مستبدانه (تربیت تحقیری)

این روش از نظر پذیرش و روابط نزدیک پایین، از نظر کنترل اجباری بالا و از نظر استقلال دادن پایین است.

والدین مستبد، سرد و طرد کننده هستند.

نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دیگر شیوه ها متمایز می‌سازد.

در این سبک فرزندان چنین بار آورده می شوند که از قوانین سختگیرانه ایی که بوسیله والدین بوجود می آید پیروی کنند. نتیجه شکست در پیروی از چنین قوانینی معمولاً تنبیه و اعمال زور است و برای کنترل کودکان خود از شیوه‌های ایجاد ترس استفاده می‌کنند.

والدین مستبد معمولاً نمی توانند دلیلی که پشت این قوانین است را توضیح دهند.

والدین درشیوه‌ استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان می‌دهند.

ویژگی های والدین با سبک فرزند پروری مستبدانه:

الف) در این خانواده ها قوانین مشخص و معینی وجود دارد. این قوانین واضح و روشن است و انتظارات والدین از فرزندان تعریف شده است.

ب) روابط والدین نوعا استبدادی است،

ج) بیشتر از تنبیه استفاده می نمایند یعنی با بد رفتاری و عدم اطاعت از قوانین به شدت مقابله می شود.

د) والدین، خشم و نارضایتی خود را بدون فاصله بروز می دهند و پنهان نمی کنند. قوانین و انتظارات به صورت واضح ابلاغ می شود.

ه) والدین اصل را بر منفی بودن بچه ها می گذارند. مشکل را در رفتار خود نمی دانند بلکه فرزندان را دارای مشکل می دانند. محبت و صمیمیت در خانواده بسیار کم است.

رفتارهایی نظیر نمایش قدرت، دستوردهی، انعطاف‌ناپذیری، تنبیه مکرر و محدودیت زیاد والدین مهم‌ترین عواملی هستند که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز می‌‌سازند.

پیام‌های کلامی والدین یکجانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمی‌دهند.

این والدین نسبت به سایر والدین کمال‌گرا و مطلق‌گرا هستند.

این والدین اطاعت فرزند را یک اصل مسلم تلقی کرده و در مواقعی که اعمال و رفتار فرزند در تعارض با معیارهای آنها قرار می‌گیرد، از تنبیه، اعمال زور و خشونت کلامی و رفتاری برای مهار خواسته‌های وی استفاده می‌کنند.

این افراد خشمگین، منزوی، غمگین و آسیب‌پذیر نسبت به فشار روانی، محتاط و با EQ پایین توصیف می‌شوند.

تحقیقات انجام‌شده دلالت بر ارتباط معناداری بین اختلال شب ادراری، دردهای روان‌تنی، تضییق سیستم ایمنی بدن و آمادگی ابتلای به بیماری‌های قلبی و گوارشی با سبک استبدادی گزارش می‌نماید

فرزندپروری سهل انگارانه

والدین مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند

کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می کنند و به آنها اجازه می دهند در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی وقتی که هنوز قادر به انجام آن نیستند.

خانواده این والدین نسبتاً آشفته است.

فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است.

این والدین بسیار بندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دهند.

این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه‌جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می‌آورند

این والدین به ندرت به فرزندان انظباط می دهند با فرزندان ارتباط برقرار می کنند،

معمولاً بجای یک والد جایگاه یک دوست را دارند.

فرزندپروری سهل انگارانه

والدین مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند.

کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می کنند و به آنها اجازه می دهند در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی وقتی که هنوز قادر به انجام آن نیستند.

خانواده این والدین نسبتاً آشفته است.

فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است.

این والدین بسیار بندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دهند.

این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه‌جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می‌آورند

این والدین به ندرت به فرزندان انظباط می دهند با فرزندان ارتباط برقرار می کنند،

معمولاً بجای یک والد جایگاه یک دوست را دارند.

والدین مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند

کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می کنند و به آنها اجازه می دهند در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی وقتی که هنوز قادر به انجام آن نیستند.

خانواده این والدین نسبتاً آشفته است.

فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است.

این والدین بسیار بندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دهند.

این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه‌جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می‌آورند

این والدین به ندرت به فرزندان انظباط می دهند با فرزندان ارتباط برقرار می کنند،

معمولاً بجای یک والد جایگاه یک دوست را دارند.

1- کودکان خود را کاملا آزاد می گذارند و آنان را به حال خود رها می کنند. در این نوع خانواده ها قوانین ارتباطی وجود ندارد. کودکان را به رعایت آداب و قوانین زندگی وادار نمی کنند.

2- این والدین به حال فکر می کنند و آینده نگر نیستند. آنان از کودکان خود انتظاری نداشته و انتظارات و قوانین خانواده به طور واضح به فرزندان ابلاغ نمی شود.

3- انتظارات و خواسته های والدین از یکدیگر مشخص و منطقی نیست.

4- در برابر خواسته های فرزندان تسلیم شده و به کودک باج می دهند. در این خانواده ها انضباط ناهمسان وجود دارد. نقش والدین در خانواده ریاست است نه مربیگری. به رفتار و عکس العمل های فرزندان خود بازخورد نمی دهند.

5- در این نوع خانواده ها تظاهرات آزاد امیال فرزندان به وفور مشاهده می شود. تظاهرات آزاد تکانشی در فرزندان تقویت می شود (فرهادیان، 1388).